مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی"یا قاسم" است


اجتماع هیئت، کانون فرهنگی هنری و بسیج

اصفهان-اتوبان شهید چمران-خیابان اشراق جنوبی

پیوندهای روزانه

۳۷ مطلب با موضوع «ایستگاه تفکر» ثبت شده است

می گفت رفتم عکس گرفتم تا عکسم را دیدم رو به عکاس گفتم این منم؟!

عکاس لبخند زد و گفت: بله قربان.عکس شماست

یه نگاه به عکس کردم...عکاسه خوب نور پردازی کرده بود. با خودم گفتم:

"این کیست این؟ این کیست این؟ این یوسف ثانی است این"

یه حساب سرانگشتی با خودم کردم..من که با دو سه بار نور پردازی این شده ام با نورپردازی خدا چطوری می شوم


پس برای همینه که چهره ی بعضیا، اینقدر نورانیه

حالا اگه یکی می خواد نور بالا حرکت کنه بسم الله...

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

وضو، روی وضو، نور روی نور است


مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

مجری:
همانطور که در جریان هستید پنجمین جلسه از کرسی های آزاد اندیشی برگزار می شود.
این جلسات، مشارکت مخاطبین را می طلبه. به عبارت دیگه، همه ی افراد حق دارند بیایند پشت تریبون و سوالاتی که مد نظرشون هست را مطرح کنند. در ابتدا از کارشناسان عزیزمون دعوت می کنیم که تشریف بیاورند در جایگاه تا از حضورشون استفاده کنیم. با ذکر یک صلوات
 قراره ان شاء الله در آینده موضوعات دیگه ای هم مطرح بشه، سوالاتی که به موضوع مربوط نیست را اجازه بدید که در زمان خودش مطرح بشه.
نکته ی دیگه ای که انتظار داریم دقت داشته باشید اینه که در جلسات قبل، دوستان سوالاتی داشتند که در اون جلسه فرصت نشد که جواب داده بشه. بنده حالا این سوالات را می خونم. اگه سوال شما هم هست دیگه سوال تکراری نپرسید.
سوال پرسیدند که حجاب در آیات و روایات اسلامی به چه شکل هست؟ محدوده ی پوشش چگونه است؟ مفهومی وجود داره به این صورت که "الانسان حریص علی ما منع منه"، "انسان را از هر چه منع بکنی حریص تر میشه" مثلا اگه به یه بچه بگی نرو سراغ فلان کمد، بیشتر کنجکاو میشه که چی تو اون کمد هست. شاید اون مسئله راجع به حجاب و شکل پوشش یه زن چنین کنجکاوی ای را به وجود بیاره.
پرسیدند که چرا فقط راجع به حجاب خانم ها صحبت می کنید؟ چرا راجع به حجاب آقایون صحبت نمی کنید؟
دوست عزیزی مطرح کردند که پوشش خانم ها به این شکل، نوعی بی عدالتی بین زن و مرد است. خانم باید خودش را بپوشونه و بالاخره یه مقدار دست و پاگیر هستش که آقا ممکنه چشمش بیفته و مشکل پیش بیاد.
باز هم سوال پرسیدند که سرمه، گویا مستحبه و اگر آقائی سرمه استفاده بکنه به شکل بدی بهش نگاه میشه. راجع به موی بلند حضرت پبامبر(صلی الله علیه و آله) سوال پرسیدند و همچنین راجع به تاریخچه  ی حجاب در ایران و در کشورهای دیگه ی جهان.
از حجاب در ادیان دیگه و مکاتب دیگه، سوال پرسیده شد و همچنین سوالاتی مطرح کردند که بعضی ها هستند که ظاهر خوبی دارند و حجاب ظاهری را خوب رعایت می کنند ولی باطن بدی دارند و بعضی ها برعکس که توضیحی راجع به این مسئله هم داده شد.
خوب حالا اگه موافق هستید خیلی کوتاه، کارشناسان عزیزمون اگه سلام علیکی، مقدمه ای در حد دو سه دقیقه دارند داشته باشند که ان شاء الله جلسه را شروع کنیم. صلوات

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

 ما اینجا ایستاده ایم و ندای خود را به گوش آمریکائی ها می رسانیم. هرچند که آمریکائی ها نمی فهمند که معنی لبیک یا حسین چیست
سید حسن نصرالله




در میدان می مانم تا نفس آخرم

راهی راه حسین، همقدم رهبرم

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
نانجیبان می خواستند حرمت آل الله را بشکنند....نامردمان، کودکان و زنان رااز کنار پیکر مطهر شهدا عبور می دادند تا با دیدن آنها، اگر توانی برایشان مانده، همان را هم نابود کنند. به خیال خامشان می خواستند جلوی انتشار نور را بگیرند...

اما اسرا بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، محکم و پرصلابت حرکت می کردند..

وقتی زینب سلام الله علیها به کنار قتلگاه رسید ایستاد و نگاه کرد...خودش بود...حسین او...حسینی که برای او یادآور حدیث کسا بود...حسینی که ....

به کنارش رفت...تیرها و نیزه ها را کنار زذ...با دو دستش، پیکر او را بالا آورد و فرمود :

خدایا این قربانی را از ما بپذیر

 

الله اکبر...اینجاست که با تمام وجودت حس می کنی که وقتی نام او را جبرئیل اعلام داشت زینب یعنی چه؟

زینب یعنی زین اب...یعنی زینت پدرش

مسلم است دختر ام ابیها و علی ولی الله چنین می شود...او که مادرش بهانه ی خلقت بود و پدرش ساقی کوثر...همان که امیر المومنین فقط و فقط مخصوص اوست...

هر چه بگویم  در وصف هر کدام  حق مطلب ادا نمی شود

یا زینب کبری دست ما را هم بگیر تا همچون تو، پیغام بر راه حسین باشیم

 

 

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

سوال:

به نظر شخص من و خیلی از هم سن و سالهای من، در اسلام بین زن و مرد اعتدال نیست. یعنی به خاطر اینکه مرد به گناه آلوده نشه زن نباید یک سری کارها را انجام بده..یا باید اینطور بیرون بیاید...

سیمین دانشور میگه: "من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های من....

حاج آقا منعمیان:

سوال خیلی خوبی می کنند. ببینید قرآن اول به مردان دستور میده بعد به خانم ها

اول به آقایون می گه چشمانتون را بپوشانید بعد به خانم ها میگه" ولا یبدین زینتهن" خب این برای چیه؟ شما می تونید برای من تضمین کنید که در جامعه اگه مثلا آزادی باشه که البته الان هم آزادیه الان در ایران ما آزادیه....

برادر همسایه ی ما بعد از بیست سی سال از آلمان اومده بود. در فرودگاه اصفهان چشمش می افته به یه خانمی..اینقدر حواسش پرت میشه که همینطور که می رفته می افته در جوی آبی و صدمه می بینه..بهش گفته بودند آقا شما که از آلمان اومدی اونجا این چیزا فراوونه...گفته بود چیزائی که من اینجا می بینم اونجا نمی دیدم ...

حالا این بنده ی خدا از آلمان اومده. در شرایط آزادی، اینجا به گناه کشیده میشه..حالا شما می تونید تضمین کنید اگه تو جامعه، همه حجاب نداشته باشند آقایون می تونند چشمهای خودشونو بپوشونند؟ می تونند نگاهشون را پائین بیندازند؟



ادامه بحث را در ادامه مطالب مطالعه کنید...

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
داشتم با خودم مرور می کردم مطلبی را می خواستم برای شهادت امام محمد باقر (علیه السلام) بنویسم که یکی از دوستان یه پیامی داد که از شدت تعجب داشتم شاخ در می آوردم!

این بنده ی خدا نوشته بود که در غربت امام همین بس که شهادتش همه می رن به مکه و تولدش تو ماه صفره!!!

به خاطر شناختی که از این بنده خدا داشتم تعجبم هر لحظه بیشتر میشد.

بهش گفتم آخه دوست عزیز این چه ربطی داره؟! آخه غربت امام که به این چیزا نیست. گفت چون هدفم، هدف درستیه مشکلی نداره!

گفتم آخه وسیله که هدف را توجیه نمی کنه. گفت اتفاقا هدفه که وسیله را مشخص می کنه!

گفتم  آقای مطهری در اثبات این جمله می گه آیا اگه شما به زور پولی را از مردم بگیرید به بهانه ی کمک به مسجد درسته؟ پس هدف، وسیله را توجیه نمی کنه

گفت آخه همین وسیله است که ما را به ائمه نزدیک می کنه و باعث شناخت میشه!!

گفتم  امام را باید درست شناخت نه به این مسائل.

گفت تاریخ شهادت و تولد که مشکلی نداره . گفتم بله منم قبول دارم اما اینکه تفسیرش کنی اون هم به این شکل ایراد داره.

گفت تفسیرم مشکلی نداره

گفتم  خود امام وصیت کرد تا ده سال در منی براش عزاداری کنند. یکی از دلایل این کار این بود که حکومت اموی ابتدای کار نمی ذاشت حرفی از شهدای کربلا زده بشه بعد که دید نمی تونه با شیعه مقابله کنه از احساس شیعه سوء استفاده کرد و شروع کرد به تحریف واقعه ی کربلا که بعضا هنوز هم آثارشو می بینیم در بعضی از مجالس. نقش امویان را استکبار امروز ایفا می کنه

امام هم به همین خاطر چنین وصیتی کرد.

از طرفی ولادت امام موسی کاظم(علیه السلام) هم در ماه صفره  و شیعه در این روزها، جشن و شادی برپا میکنه

خلاصه نهایتا این بنده خدا با یه جمله ی من باز رو حرف خودم هستم  و خوشحال شدم که باهات صحبت کردم !!به مباحثه خاتمه داد.

یادم افتاد یه بار تو کتاب "فاطمه فاطمه است" خونده بودم خیلی مهم نیست فاطمه در چه تاریخی متولد و در چه تاریخی شهید شد و حتی مهم نیست که چند سال داشت مهم اینه که فاطمه چطوری فاطمه شد و چطوری زندگی می کرد.چه منشی داشت و چرا فاطمه فاطمه است

حالا به نظرت ما که داعیه ی شیعه بودن باقرالعلوم(علیه السلام) را داریم تا چه حد علمی به مسائل نگاه می کنیم ؟ یا حداقل تا چه حد بصیرت داریم در مواجه با مسائلی از این دست؟

پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمود:کسی که امام زمانش را نشناسه به مرگ جاهلی مرده است

امام زمان با وجود این افکار ما غریب است.

شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) بر همگان تسلیت باد

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

سلام دوستان

به یاری خدا و با همت  رفقا، موفق شدیم استارت کرسی های آزاد اندیشی  را در محل بزنیم که قرعه ی کار به موضوع هدایت افتاد. خوب شروع می کنیم.

 

هدایت از نظر لغوی از ریشه ی هدی و به معنای توقف کردن است

و اما از نظر اصطلاحی به این معنی است که ما یک غایتی را برای خودمان در نظر بگیریم حالا این راهی که به آن غایت می رسد، هدایت نام دارد.

هدایت بر دو گونه است: تکوینی و تشریعی

البته برخی آن را بر سه نوع می دانند : تکوینی، تشریعی و تکوینی جزائی

هدایت تکوینی در مرحله ی موجود شدن به وقوع می پیوندد و خود بر دو گونه است: عام و خاص

عام یعنی همان که بشر در آن دخالتی ندارد.مثلا زنبور عسل بر اساس این نوع هدایت است که می داند باید چگونه عسل تولید کند.

خاص یعنی همان که فطرت بشر نامیده می شود. به عبارتی همه ی افراد بشر در ابتدای خلقت به صورت تکوینی ، هدایت می شوند. به تعبیر دیگر دارای تقوای فطری هستند. بنابراین خدا، تقوای اولیه را به همه ی انسان ها حتی زنازاده می دهد.

هدایت تشریعی یعنی بشر به وسیله ی شرع و پیامبران و اولیاء الله در مسیر هدایت قرار بگیرد.

مثلا فرض کنید کشاورزی، دانه ای را در زمین می کارد. تا اینجای کار، هدایت تکوینی صورت گرفته است اما زمانی که به آن دانه، آب و کود مناسب می دهد که رشد کند او را در مسیر هدایت تشریعی قرار می دهد.

در آیه ی 2 سوره ی بقره می خوانیم که

"ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ"

این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است

 

امام موسی کاظم (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود که منظور از متقین، شیعیان ماست.

حالا ممکن است این سوال پیش بیاید که پس غیر شیعه، چه تکلیفی دارد و آیا این با عدالت خدا در تناقض نیست؟

در جواب باید بگوئیم که خیر. چرا که همانگونه که گفته شد همه ی افراد بشر در ابتدای خلقت دارای تقوای الهی هستند و تقوا یک امر فطری است. اما اگر به آیات بعد توجه کنید موضوع جالبی را در می یابید.

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿۳﴾والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿۴﴾

آنان که به غیب ایمان مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند (۳)و آنان که بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان مى آورند و آنانند که به آخرت یقین دارند (۴)

در این آیات همه ی افعال به صورت مضارع استفاده شده اند یعنی فرد در ابتدا، تقوا داشته و حالا هم دارد و مرتبا این تقوا در حال افزایش است و کسی که در تقوا به مرحله ی بالا برسد لاجرم شیعه می شود. بنابراین با قرموده ی امام در تناقض نیست.

به عبارتی حداقل متقی بودن، همان است که تقوای الهی داشته باشی و حداکثر آن، شیعه بودن می باشد.

سوال: قرآن در سوره ی فاطر آیه ی ۸ می فرماید "فَإِنَّ اللهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ" این آیه شامل چه کسانی می شود؟ آیا تعداد افراد هدایت شده بیشتر است یا تعداد گمراهان؟

جواب: قرآن در آیه ی 26 سوره ی بقره می فرماید:

"...یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ"

و در آیه ی بعدی، ویژگی فاسقین را اینچنین برمی شمرد:

الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۲۷﴾

همانانى که پیمان خدا را پس از بستن آن مى‏شکنند و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده مى‏گسلند و در زمین به فساد مى‏پردازند آنانند که زیانکارانند (۲۷)

حالا سوال اینجاست که خدا چه چیزی را عهد کرده؟

در جواب باید گفت که عهد خدا از عالم الست شروع می شود تا به امروز، از جمله حکم ولی فقیه

سوال: اگر ظالمین در  ردیف کسانی قرار می گیرند که در مسیر ضلالت هستند پس چرا حر ریاحی با وجودی که آب را به روی حسین(علیه السلام) بست و ظالم بود ولی در نهایت هدایت شد؟

جواب: ابتدا باید دید چه کسانی قابل هدایتند و چه کسانی هرگز هدایت نمی شوند؟

امام صادق(علیه السلام) فرمود کافران و منافقان هرگز در مسیر هدایت قرار نمی گیرند و شامل آیه ی 6 و 7 سوره ی بقره، می شوند به عبارتی همان کسانی هستند که خدا بر قلب و گوش و چشم آنها مهر نهاده است.

امام در ادامه می فرماید که کافران به پنج دسته تقسیم می شوند که سه گروه آنها قابل هدایتند:

1.      کفر به ربوبیت خدا، یعنی شخص قبول ندارد که نعوذ بالله اصلاً خدائی وجود دارد.

2.      کفر به معرفت خدا، یعنی شخص خدا را قبول دارد اما او را قادر و توانا نمی داند به عبارتی معتقد است که خدا ، فقط خلق می کند و سپس مخلوق را به حال خود رها می سازد.

3.      ترک بعضی از دستورات الهی، مثلا شخص نماز می خواند اما بی حجاب هم هست. بنی اسرائیل د راین مورد زبانزد هستند.

4.      کفران نعمت، یعنی شخص شکر الهی را که به جا نمی آورد هیچ، کفران نعمت هم می کند مانند قوم بنی اسرائیل

5.      کفر برائت، یعنی بیزاری ای است که افراد نسبت به هم  می جویند. زمانی که افراد موجب گمراهی هم  می شوند وقتی در تنگنا قرار می گیرند از یکدیگر بیزارند.

دو گروه اول هرگز هدایت نمی شوند ولی مابقی قابل هدایتند.

حربن ریاحی هم هدایت تکوینی را داشته و سپس با اختیار، هدایت تشریعی را پذیرفت.

سوال : فرض کنید شخصی در اعلا علیین هدایت قرار دارد به عبارتی کاملا در مسیر هدایت است و در استوارترین راه مستقیم، قدم برمی دارد. آیا قدرت شیطان بیش از قدرت خداست که می تواند او را فریب دهد؟

جواب: مسیر هدایت و مسیر ضلالت همواره کنار هم قرار دارند و در طول مسیر، راه های نفوذ به هر دو موجود.

مسیر هدایت در ابتدا با هدایت تکوینی آغاز شده و با هدایت تشریعی پیش می رود. هر دو مسیر به اذن خداست اما لوازم خلقت انسان در مسیر هدایت، انبیای الهی و در مسیر ضلالت، شیطان است.

به عبارتی شیطان برای آراستن هدایت، خلق شده و به خودی خود نقشی ندارد.

بلاتشبیه فرض کنید نجاری که می خواهد پنجره ای بسازد بایستی چوبی را اره کند. بدیهی است که در حین اره کردن، خاک اره هم تولید می شود. نجار می داند که خاک اره هم خواهد داشت اما قصد او، ایجاد خاک اره نبوده بلکه هدف تولید پنجره است.

گفتیم که مسیرهای نفوذی بین این دو مسیر وجود دارد. کسی که از هدایت به ضلالت برود را تزغ گویند و برعکس آن توبه نامیده می شود.

انسان تا لحظه ی مرگ می تواند بین این دو مسیر در نوسان باشد.

برهمین اساس است که در آیه ی 8 سوره ی آل عمران می خوانیم که :

"رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا..."

در خاطرات آقای قرائتی است که زمانی در مشهد در محضر جمعی از مراجع عظام بوده اند. از هر کدام که سوال می کنند اگر شما خواسته ای داشته باشید که اجابت شود آن خواسته چیست؟

جواب همگی"عاقبت به خیری" بوده است.

سوال: آیا انقطاع فیض با یک گناه، صورت می گیرد؟ به عبارتی حد گناه کاری چیست؟ آیا هدایت ما، فقط در این دنیاست و یا ادامه دارد؟

جواب:

همانطور که گفته شد مسیر هدایت و ضلالت همواره در کنار هم هستند که قبلا توضیح داده شد.

 

و اما در مورد ادامه ی روند هدایت، باید گفت که هدایت، بعد از مرگ نیز وجود دارد. مثلا شخصی در دنیا، نیکوکار بوده ولی خلاف هائی هم داشته که در عالم برزخ باید پاک شود. قرآن در آیات 31 تا 34 سوره ی قاف می فرماید:

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ ﴿۳۱﴾ هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ ﴿۳۲﴾ مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ ﴿۳۳﴾ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ ﴿۳۴﴾

همانگونه که از آیات برمی آید بهشتیان باید دارای قلب منیب باشند نه قلب مریض. به عبارتی باید توبه کرده و پاک باشند.

امیدوارم با مطالب بالا خیلی از سوالاتی که در ذهن داشته اید برطرف شده باشند و کاملا در مسیر هدایت قرار بگیرید!!

اللهم اهدنا الصراط المستقیم

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
سلام

داشتم به این فکر می کردم که تو هفته ی دفاع مقدس چه کاری میشه کرد که به معنای واقعی کلمه یاد و خاطره ی شهدا را زنده کرد که یاد این مطلب افتادم که از وبلاگ نقاش فقیر خوندم:

حالا به نظرت ما جز کدام دسته قرار می گیریم؟...

اونائی که تا حالا به حسین زمان لبیک گفتند و پر کشیدند که تکلیفشون معلومه اما ما چند مرده حلاجیم؟!....

نمی خوام بگم شهدا موجودات ماوراء الطبیعه ای بودند که ما نمی تونیم به اون مرحله که اونا رسیدند برسیم...نه ....منظورم اینه که مرد و مردونه تا حالا چقدر سعی کردیم مثل اونا عمل کنیم؟....

در عین اینکه تلاش می کنی برای اینکه قدمی در جهت رشد جامعه ت برداری چقدر در خودسازی موفقی؟...

چه بسیار افراذی که از صحابه ی پیامبر بودند و اخلاق نداشتند....

چه بسیار افرادی که عبادت می کنند و صورت ظاهریشون زیباست اما دریغ از یه کم سیرت نیکو....

به قول علمای دین، به نماز و روزه ی افراد خیلی متکی نباشید که چه بسا از روی عادت این کار را می کنند...

البته نمی خوام بگم نماز و روزه مهم نیست...نه اشتباه نکنید...منظورم اینه که اینها لازم هستند ولی کافی خیر...

القصه....اگه دیدی هر کاری می کنی اون طور که باید اثرگذار باشی نیستی بدون که اخلاصت یه کم ناخالصی پیدا کرده...اینو به راحتی میشه ثابت کرد...راهش اینه که یه مقایسه بکنی بین کارهائی که مدام انجام میدی و انگار نه انگار...هیچ تاثیری روی منش افراد ندارند ولی چهارتا استخون که از یه شهید رد میشه دل جماعتی را با خودش همراه می کنه...

خدایا شهیدمان کن در راه خودت

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
چند قدم بیشتر باقی نمانده است تا سحری دیگر از راه رسد و مرا را با خویش همراه کند... نمی‌دانم چند سحر دیگر، چند افطار دیگر، چند شب قدر دیگر، چند نفس دیگر وقت باقی ست...
هیچ کدام از این‌ها را نمی‌دانم و نمی‌دانم که چرا سعی نمی‌کنم تمام لحظه لحظه‌های رمضان را در کوله‌ام بریزم و آماده باشم...

در رمضان باید از خود برید، تا بریدن از دنیا سخت نباشد.
 
 
 
 

 

 

دخترک 6ساله که سرطان داشت قبل از ورود به اتاق عمل با چشمای لرزون روبه پرستار گفت:

من مامان بابام پول ندارن...میشه قبل از عمل بمیرم....

بیایدبرای همه  در این ایام برای کودکان سرطانی دعا کنیم...

 

 

 

 

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا
هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در
یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی
رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحاث بیهوده
درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر
به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پرفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب
«انسان موجود تک‌ساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بی آنکه آن زمان خوانده باشم‌اش ـ
طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب!
فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد... اما بعد خوشبختانه
زندگی مرا به راهی کشانده‌است که ناچار شده‌ام رو دربایستی را نخست با خودم و
سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین
«دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل
نمی‌آید. باید در جست‌وجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس براستی طالبش
باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت... و حالا از یک راه طی
شده با شما حرف می‌زنم
...........
*سید مرتضی آوینی*

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)