**************************************************
سوال روز سوم:
قرآن، چه چیزی را بهتر از صدقه دادنِ همراه با منت می داند؟همچنین، افراد ریاکار را به چه چیزی تشبیه می کند؟
یکی از بچه ها خوابش را دیده بود. تو خواب، آدرس داده بود که بیائید فلان جا منزل ما. هیچی ازش نمی دونستیم. آدرس درست بود. کوچه ی شهید هرندآور فرد
مرا حلال کنید و برایم از خداوند طلب مغفرت کنید
و از خداوند بخواهید و دعا کنید که مرگ همه ی رزمندگان و سربازان اسلام را، شهادت فی سبیل الله قرار دهد.
ای کاش می توانستم صدها بار به دست دشمنان اسلام کشته شده و دوباره زنده می شدم تا با دشمنان اسلام بجنگم.
خدایا در آن لحظات آخر فراموشم مکن و مگذار فراموشت کنم.
آنچه میخوانید وصیت نامه نوجوانی ۱۸ ساله است که با همین سن کم به ندای امامش لبیک گفت و به شهادت رسید تا به آینده ثابت کند فرزندان این میهن اسلامی نسبتی با کوفیان ندارند و چشم به ندای هل من ناصر امامشان دوخته اند تا استعمار را در هم بپیچند
ولا تقوا لمن بقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون
کسی را که در راه خدا کشته شده مرده مپندارید بلکه او زنده ی جاوید است ولیکن شما این را در نخواهید یافت.
بقره-154
بنام خدا،بنام خدایی که نام او راحت روح و پیغام او مفتاح الفتوح است.بنام خدایی که در دنیا بر مومن و کافر و در آخرت بر مومن رحم می کند.
باسلام برامام زمان،این ذخیره ی الهی و با درود بر نائب بر حق آن حضرت ،نائب الامام خمینی و با سلام بر ارواح پاک و مطهر شهدا و با درود بر تمامی روحانیت در خط امام .
اینجانب جواد اسدی بنا بر وظیفه ی شرعی و الهی و به این دلیل که هر فرد مسلمان باید وصیت نامه ای داشته باشد وصیت نامه ی خود را آغاز می نمایم.
توصیه من به همه دوستان و امت قهرمان این است که مبادا لحظه ای دست از یاری و پشتیبانی امام بردارید که اگر امام را پشتیبانی نکنید ،در اثر تفرقه و جدایی نابود خواهید شد.
راستش اولین باری بود که واسه ی تحقیق از شهید اقدام می کردم. پیش خودم می گفتم اینهائی که می رن پیش خانواده های شهدا چه سؤال هائی می پرسن و چطوری می پرسن و ...؟
آخر سر دل و به دریا زدم و رفتم پیش یه مادر شهید که هم خودش و هم بچه هاش، سید بودند."شهیدان سید ابوالفضل و سید اصغر سید فتاحی" . با هم صحبت کردیم و قرار شد به خونه شون برم.
روز موعود فرا رسید. با چند نفر دیگه رفتیم در خونه شون اما هرچی در زدیم کسی در رو باز نکرد. ظاهرا بنده ی خدا قرارمون و فراموش کرده بود. مثل بعضی وقتا که ما شهیدامون و فراموش می کنیم ......
یکی از بچه ها گفت اشکالی نداره بریم خونه ی شهید سِنِمار.