اگر می خواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن
**************************************************
سوال روز شانزدهم:
همچنین کدام آیه در قرآن، زمان نمازهای یومیه را تعیین می کند؟
پاسخ سوال پانزدهم
**************************************************
سوال روز شانزدهم:
ولادت با سعادت کریم آل طه، امام حسن مجتبی (علیه السلام) بر همگان مبارک
**************************************************
سوال روز پانزدهم:
برای آنچه که باور دارید ایستادگی کنید
حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد
**************************************************
سوال روز چهاردهم:
می گی ببخشید چرا این دختر شما حجاب نداره؟
میگه آخه هنوز به سن تکلیف نرسیده!
خب باید از حالا که بچه ی کوچکی هست حجاب را برای او توضیح بدید و هر از گاهی باحجاب ظاهر بشه تا این کار تمرینی باشه برای زمانی که حجاب برای او واجب شد.
اگه زمان جشن تکلیف به او گفتید از حالا دیگه باید حجاب داشته باشی، مسلما از حجاب، چهره ی وحشتناکی در ذهن او می سازید
**************************************************
سوال روز دوازدهم:
**************************************************
سوال روز یازدهم:
**************************************************
سوال روز دهم:
**************************************************
سوال روز هفتم:
هر چهارسال یک بار، جام جهانی فوتبال برگزار میشه، اون هم هر بار در یه نقطه از جهان.خیلی ها کلی هزینه می کنند تا بتونند در این بازی ها شرکت کنند. خیلی ها هم هزینه می کنند تا تماشاچی این بازی ها باشند چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم. خلاصه تب فوتبال در اکثر افراد کم و بیش وجود داره.
چند روز مانده تا جشن نیمه ی شعبان:
اصغر آقا، برق کار محل اعلام می کنه که سیستم نورپردازی را کلا انجام میده
مرضیه خانم، سفارش کرده هر کس می خواد آش نذری را هم بزنه، بیاد تا حاجت روا بشه، شنیدم قراره دوازده تا دیگ آش بپزنند
طاهره خانم هم گفته به نیت امام دوازدهم، دوازده هزار صلوات قراره بفرستند و همه را دعوت کرده که تو این ختم شرکت کنند
حسین آقای قناد هم قراره تو جشن، شربت و شیرینی بده
شله زردهای هاجر خانم را بگو، زعفرونی زعفرونی با کلی مغز پسته و بادوم و دارچین و...موقع نماز گفت پشت بلندگو اعلام کنند پسرها بیان برای پخش کردنشون و دخترها هم که قرار شده تزئینات را به عهده بگیرند
میثم همون موقع گفت من که پایه ام و از صبح میام برای کمک
تو جشن دیدم مینا بدجوری گریه اش گرفته بود و برای حاجت روائی دعا می خوند
...