مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی"یا قاسم" است


اجتماع هیئت، کانون فرهنگی هنری و بسیج

اصفهان-اتوبان شهید چمران-خیابان اشراق جنوبی

پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب با موضوع «شعر و ادب» ثبت شده است

قدم به ساحت جهان زدند بهر حفظ دین

سه هم قدم...

سه هم قسم..

سه هم نشین

سه هم سفر...

سه هم هدف...

سه هم نظر....

سه بی قرین...

سه دلربا...

سه جان به کف...

سه هم ندا...

سه نازنین...

یکی پدر

یکی پسر

یکی عموی مه جبین

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

فاطمه می خواهد وصیت کند و چه کسی بهتر از دختر بزرگش...

دختری که سالهای بعد همه مصیبتها را می خرد و او را ام المصائب می نامند

تو مپندار که زینب دختری سی یا چهل سال است!

نه!

زینب دختری چهار ساله است که می خواهد وصیتهای مادرش را بشنود:

دخترم بشین کنارم.اول می خواهم دعا کنم اما زحمتی برایت دارم.می خواهم برای دعای من آمین بگویی!خدایا چه خبر است؟مادرم چه درخواستی از خدا دارد؟زینب در فکر بود که شنید مادر شروع به دعا کرد!:

اللهم عجل وفاتی سریعاً   (بحارالانوار 43 /177)

خدایا چه کرده اند که یک مادر 18 ساله آرزوی مرگ کند؟

مادری که صاحب چهار فرزند باشد آیا می تواند از فرزندان خود دل بکَند؟

با دخت پیغمبر چه کرده اند که مرگ را بهتر از زندگی می داند؟

 

دانی که چرا سرشک محبوس علی است؟
یا آه چرا به سینه مأنوس علی است؟
یک مرد نبوده است بگوید نامرد
این زن که تو میزنی ناموس علی است
مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

شب عاشورا، امام حسین(ع) به اصحاب فرمود:

 فردا همه‌ی شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه‌اش چسباند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد: 

 از عسل شیرین‌تر است.

امام به او فرمود: تو بعد از بلایی عظیم کشته می‌شوی و عبدالله شیرخوار هم شهید می‌شود. روز عاشورا قاسم(ع) خود را آماده‌ی جنگ کرد وبه حضور امام حسین(ع) آمد تا از او اجازه‌ی جهاد بگیرد،امام او را در آغوش گرفت و مدتی با هم گریه کردند، سپس قاسم(ع) اجازه‌ طلبید و امام به او اجازه نمی‌داد. هرچه آن امامزاده‌ی بزرگوار در اجازه‌ی جهاد، مبالغه می‌کرد، حضرت مضایقه می‌فرمود تا آنکه بر پای عموی خود افتاد و چندان بر آن بوسه زد و گریست تا از امام اجازه گرفت .بعضی نقل می‌کنند که امام حسین(ع) هنگام روانه کردن قاسم(ع) به میدان، عمامه‌اش را دو نصف کرد نیمی از آن را مانند کفن بر تن قاسم(ع) نمود و نیمی دیگر را بر سر قاسم(ع) بست.آنگاه حضرت قاسم(ع) به سوی میدان رفت و در حالیکه اشک بر گونه‌های مبارکش روان بود فرمود:

اگر مرا نمی‌شناسید، من قاسم پسر حسن(ع) ونوه‌ی پیامبر(ص) هستم که برگزیده‌ای از سوی خداوند است، این عمویم حسین(ع) است که مانند اسیران، گروگان گرفته شده و در بین مردم گرفتار شده است. خدا این مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد.سپس کارزار سختی نمود، به طوری که با آن کمی سن، تعدادی از دشمنان را کشت. سپس عمروبن سعد بن نفیل اَزُدی گفت: به خداسوگند به این پسر حمله می‌کنم، پس بر قاسم(ع) تاخت تا آنگاه که شمشیری بر فرق مبارک آن مظلوم زد و سر او را شکافت،

حضرت قاسم(ع) با صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو! به فریادم برس...

حمیدبن مسلم می‌گوید: چون صدای قاسم(ع) به گوش امام حسین(ع) رسید، آن حضرت با شتاب سربرداشت و به قاسم(ع) نگاه کرد، آنگاه به عمرو حمله کرد وبا شمشیری دست او را جدا نمود. عمرو فریادی کشید به طوری که لشکریان صدای او را شنیدند،سواران اهل کوفه حمله کردند تا عمرو را از دست امام رها کنند ولی همین که هجوم آوردند، بدن عمرو با سینه‌ی اسب‌ها برخورد کرد و او زیر پای اسبان لگدکوب و کشته شد. حمیدبن مسلم می‌گوید:

چون گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام بالای سر قاسم(ع) است و آن جوان در حال جان کندن می‌باشد و پای بر زمین می‌ساید. حضرت فرمود: سوگند به خدا که دشوار است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند، تو را سودی نبخشد. دور باشند از رحمت خدا، جماعتی که ترا کشتند. آنگاه امام حسین(ع) قاسم(ع) را از زمین برداشت و در بر کشید و سینه‌ی او را به سینه‌ی خود چسباند وبه سوی خیمه‌ها روان گشت، در حالیکه پاهای قاسم(ع) بر زمین کشیده می‌شد. سپس او را در نزد پسرش، علی‌بن‌الحسین(ع) در میان کشته شدگان اهل‌بیت خود، جای داد. 
روایت شده است که امام حسین(ع) فرمود: 

 خدایا این گروه را نابود و پراکنده گردان وهیچیک از آنها را باقی نگذار و هرگز آنان را نبخشای.ای عموزادگان من، بردباری کنید. ای اهل‌ بیت من، شکیبایی کنید و بدانید که پس از امروز، دیگر هرگز خواری نخواهید دید.

میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد

آماده ی جنگیدن مرد جملت کرد

آنقدر عسل گفتی و مثل عسلت کرد

با زحمت بسیار عمویت بغلت کرد

از بس که عدو سنگ به ظرف عسلت برد

اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد

دور و برت آنقدر شلوغ است که جا نیست

خوبیه ضریح تو به این است جدا نیست

بر گیسوی تو خون حسین است حنا نیست

نه!بردن این پیکر تو کار ابا نیست

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
امام زمان فرمودند:

اگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد - در وفای به عهد و پیمان الهی اتحاد و اتفاق می داشتند و عهد و پیمان را محترم می شمردند ، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل می شدند

 

ای امام مهربان می دانم بی لیاقتی ما باعث غیبت تو شد اما می خواهم کمکمان کنی شاید...

ما دست در دستان تو داشتیم وقتی وارد این دنیای شلوغ شدیم اما در این بازار دنیا دیدن چند عروسک ما را به غفلت انداخت و دستمان در این غفلت از دست تو جدا شد

ای امام مهربان ما گم شده ایم و مثل آن بچه ی جاهل که وقتی پدرش را گم می کند می گوید بابام گم شده است دارم دنبالش می گردم ما هم مرتب می گوئیم تو غیبت کردده ای اما دریغ که غیبت از ماست

ای عزیز زهرا کمکمان کن

مسیر منتهی به خودت را جلوی پایمان بگذار شاید و شاید هدایت شدیم

ما غرق گناهیم آقا گناهمان آنقدر زیاد است که روئی برای دیدن تو نداریم اما آقای من پدرها همیشه گناه فرزندانشان را می بخشند .ما را ببخش

درست است دست خط نامه هایمان کوفی است اما هنوز هم به ولایتت معتقدیم گرچه زبانی ..خودت مسیر را نشانمان بده از تو می خواهم کمکمان کنی...

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
http://www.shiapics.ir/components/com_joomgallery/img_originals/__miscellaneous_islamic_18/73_20090826_1430439690.jpg

*************************روز دختر مبارک******************

خاتون شهر آینه هایی بزرگوار

زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار

چشم ملک ندیده دمی سایه ی تو را

ناموس بارگاه خدایی بزرگوار 

این قوم را به راه حقیقت کشانده ای

موسای بی عباوعصایی بزرگوار 

بر شانه های باد،جحاز تو حمل شد

فرمانروای ملک صبایی بزرگوار 

گم کرده ایم کعبه ی حاجات و آمدیم

نزد شما که قبله نمایی بزرگوار 

من گریه می کنم که نگاهی کنی مرا

آری همیشه عقده گشایی بزرگوار 

باران رحمت ازلی سهم مان شده

بی شک دلیل فیض شمایی بزرگوار 

بانوی مهربان کدامین قبیله ای ؟

امشب بگو که اهل کجایی بزرگوار 

خلقت شبیه پیر کریم عشیره است

الحق ز نسل شیر خدایی بزرگوار 

فهمیدم از شلوغی صحن و سرای تان

هر لحظه مامن فقرایی بزرگوار 

فرقی نمی کند چقدر نذر می کنند!؟

باب المراد شاه و گدایی بزرگوار 

اینجا مریض ها همگی خضر می شوند

سرچشمه ی حیات و بقایی بزرگوار 

از لحن گریه کردن زوار واضح است

در قم،بقیع اهل بکایی بزرگوار 

یادت نمی رود چه قراری گذاشتیم؟

محشر دم بهشت بیایی بزرگوار

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

دل شیعه ز من آرام گیرد

تشیع از تلاشم نام گیرد

به راه دین شدم راضی به این امر

که سَمّ دشمن از من کام گیرد

http://jszeynabiye.persiangig.com/baghi.jpg
مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

آقا سلام !گرچه بلند است جایتان

می خواهم از زمین بنویسم برایتان

یک نامه حاوی همه حرفهای راست

 یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست

یک نامه از بلندی انسان که پست شد

 یک نامه از کسی که دچار شکست شد:


اسیر مانده ایم در بهانه های پاپتی
و میله های آهنین و عشق های ساعتی

حوالی نگاهمان دوباره صف کشیده است
صدای تیک  تاک غم , شماره های صنعتی !

امان از اشتباه های نا تماممان , همان
تفاخر همیشگی به هیچ های قیمتی !

میان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتی ؟!

کسی نیامد از تبار انتظارمان ببین
که مانده ایم سخت
در هجوم بی لیاقتی !

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
حال که قدری دیگر پیش روی ما است چه خوب است قدر بدانیم و در این شب‎های قدر که از هزار ماه برتر است صدقه خود را به مردم سومالی تقدیم کنیم. باشد که خداوند متعال این صدقات را به قدر عظمت این شب‎ها هزاران برابر برکت دهد و مردمان سومالی از قحطی نجات یابند. راستی فکر کرده‎اید اگر هر ایرانی به اندازه یک دی‎وی‎دی سریال قهوه تلخ پولی به این منظور اختصاص دهد چه می‎شود؟ آری صدها میلیارد تومان کمک ایرانیان مقارن شب‎های قدر به سومالی سرازیر می‎شود و آنوقت معلوم خواهد شد که ایرانی‎ها فقط به زبان دعا نمی‎خوانند بلکه به وقتش برای تحقق دعا قدم هم برمی‎دارند. ایرانیان مسلمان هیچگاه مصداق این بیت شعر نمی‎شوند که

" به دیناری فقیر از در براند ... ور الحمدی بخواهی، صد بخواند "



مولا شدن فقط وَ فقط شأن حیدر است

این است لحظه لحظه، تمام غدیر خم

راه علی ست راه ولی فقیه مان

این است سرّ ناب پیام غدیر خم

ای نائب امام زمان! جان فدای تو

آقا طنین فکنده در عالم صدای تو:

پویا ترین طریق حقیقت بصیرت است

گویا ترین پیام ولایت بصیرت است

ای تشنگان فیض حقیقی آفتاب!

تنها صراط صبح سعادت بصیرت است

جوینده ی حکومت مولای متّقین!

شرط حلول روح عدالت بصیرت است

اینجاست سرّ معجزه ی خون هر شهید

شیوایی شکوه شهادت بصیرت است

در این غروب غیبت خورشید، ضامنِ -

پیروزی حقیقی امّت بصیرت است

در فتنه خیزِ عصر حوادث، طلیعه ی -

صبح ظهور حضرت حجّت بصیرت است

دل های ماست گوشه ی محراب جمکران

«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

می شود:این رمضان موعد فردا باشد؟

آخرین ماه صیام غم آقا باشد؟

میشود در شب قدرش جهان مژده دهند

که همین سال ظهور گل نرگس باشد؟

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

-----------جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر-----------------

امروز حسینیه قاسم بن الحسن فعالیتی انجام داد آن هم جدا از سالهای دیگر

امروز جوانان ولائی ما در مقابل حسینیه ایستادند و شعار ما با ولایت زنده ایم را به تمام مستکبرین جهان اعلام کردند

افرین به جوانان ولائی

آفرین به این شور

 

الله الله الله الله الله اکبر

امام ما کوثر بود دشمنش ابتر

الله الله الله الله الله اکبر

جانم فدای یک لحظه عمر تو رهبر

الله الله الله الله الله اکبر

با چشم و گوش و جان دل خادم رهبر

الله الله الله الله الله اکبر

یا بن الحسن صاحب زمان سایه ات بر سر

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)