مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی"یا قاسم" است


اجتماع هیئت، کانون فرهنگی هنری و بسیج

اصفهان-اتوبان شهید چمران-خیابان اشراق جنوبی

پیوندهای روزانه
قدم به ساحت جهان زدند بهر حفظ دین

سه هم قدم...

سه هم قسم..

سه هم نشین

سه هم سفر...

سه هم هدف...

سه هم نظر....

سه بی قرین...

سه دلربا...

سه جان به کف...

سه هم ندا...

سه نازنین...

یکی پدر

یکی پسر

یکی عموی مه جبین

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

نظرات  (۱۲)

۰۴ تیر ۹۱ ، ۱۲:۴۷ حجت محمدی-هیئت جوانان علی اکبر(ع) اصفهان
ما منتظر صبح خوش دنیاییم/ آماده برای فرج مولاییم/ روزی که عزیز فاطمه می آید/ با خامنه ای به کربلا می آییم
با افتخار لینک شدید


انشاالله
۰۴ تیر ۹۱ ، ۱۴:۲۴ حجت محمدی
سلام
انشاا... ولادت حضرت علی اکبر (ع) تشریف بیارید مارا خوشحال میکنید
(در ضمن حسینیه قاسم ابن الحسن(ع) مراسم هفتگی ندارند؟)
سلام
اعیاد شعبانیه بر شما هم مبارک باشه.
موفق باشید.
به کسی اعتماد کن که بتواند
سه چیز تو را تشخیص دهد:
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق نهان در عصبانیتت را
و معنای حقیقی سکوتت را
به کسی اعتماد کن که بتواند
سه چیز تو را تشخیص دهد:
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق نهان در عصبانیتت را
و معنای حقیقی سکوتت را
سلام.
وبلاگ بسیار زیبای یداری
ممنون ازحضورت
یا زینب س
۰۶ تیر ۹۱ ، ۰۶:۰۳ حجت محمدی-هیئت جوانان علی اکبر(ع) اصفهان
حیدر ثانی بیامد یا نبی رخ می نماید

اکبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید

روی او روی محمد، بوی او بوی محمد

خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد

پیشاپیش ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد
۱۰ تیر ۹۱ ، ۱۱:۴۵ حجت محمدی-هیئت جوانان علی اکبر(ع)
یکی چشمش را برای خـــدا می‌دهد؛
اما من و تو،
می‌توانیم برای خدا،
چشم‌مان را کنترل کنیم !؟
ر غم دوریت روز را شب میکنم. و به امید آن روز بزرگ لحظه هایم را تند تند میگذرانم.

اقا جان. منتظر آن دمم که نگاهم کنی و ثانیه ها به احترام نگاهت بایستند. به عشق آن

لحظه است که زنده ام. به عشق آن لحظه است که آتش عشق را به جان خریده ام.

لحظه های انتظارت را با هیچ چیز در این دنیا عوض نمیکنم. و بی صبرانه منتظر آن لحظه

شیرین وصال هستم.

ای خدا تحمل به من بده که بتوانم زیر چنین درد سنگینی زنده بمانم.
انصاف نیست که دنیا آنقدرکوچک باشد که آدمهای تکراری را روزی صدبار ببینی وآنقدر
بزرگ باشد که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یکبار ببینی
شب ها
غروب بی تو آنقدر کش می آید که استخوانهای مظلومیتمان فریاد رس می طلبد در انتظار بانگ جرسی که از کعبه سر می دهی.
بیداری شبهای انتظارمان را عطر یاس سرشار می کند.
چه بهشت روشنی از گلوی ابرها می بارد
که بعد از دریا تنها تو می دانی ضریح بی نشانش را
مهتاب که بریزد نسیم شانه می زند پریشانی گیسویت را
که رستاخیز زمین نزدیک تر شود.
مرا به سیاهی شب ها چه کار
که هیچ ظلمتی ذره ای از قامت آفتابیت نخواهد کاست.
قسم به نام روشن خورشید وقتی که خیبر را به تحیر وا داشت
وبه فرق شق القمر شده ی عشق وقتی به فزت ربی متوسل شد
از راهی که تو در کوله داری باز نخواهم گشت
حتی اگر تمام جاده ها گام های مسافرت را فراموش کنند
که هر وقت تو به آینه بنگری صبح می شود.
۱۴ تیر ۹۱ ، ۰۷:۰۹ حمیدرضا پوربافرانی
با سلام پیشاپیش ولادت حضرت قائم بر شما مبارک باد

همه شب نهان بگریم که نهان زما چرایی؟

شده ام اسیر عشقت تو به من بگو کجایی؟

همه «لیت شعر»گویان ز رهت نشان بجویم

مه من کجا نهانی تو ز چشم آشنایی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی