مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی"یا قاسم" است


اجتماع هیئت، کانون فرهنگی هنری و بسیج

اصفهان-اتوبان شهید چمران-خیابان اشراق جنوبی

پیوندهای روزانه

۸۱ مطلب با موضوع «مناسبتی» ثبت شده است

امام خامنه ای در دیدار با اساتید در ۲۲مرداد پیام ولایتی داده اند انشاالله عمل کنیم

 


من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک،

خاور میانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنى مرکز دنیا اروپاست؛

هر جائى که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است؛

هر جا وسط است، خاورمیانه است! این تعریفى است که خود اروپائى‌ها کردند؛

نه، ما این را قبول نداریم. آسیا یک قاره‌اى است؛ شرقى دارد، غربى دارد، وسطى دارد؛

ما در غرب آسیا قرار داریم، بنابراین منطقه‌ى ما اسمش منطقه‌ى غرب آسیاست،

نه منطقه‌ى خاورمیانه.

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
امام سجاد (ع) با چشمانی غرق در اشک در پایان این ماه  می‌گفتند:

«ای ماه خدا چرا تمام شدی؟ ما تازه با تو انس پیدا کرده بودیم»

خدایا باز هم به ما توفیق شرکت در مهمانی خودت را عا کن

درست است که با شروع این ماه اضطرابی ما را گرفته بود که ایا خدا می پذیرد ما را ...

بنده ای که گناهکار بود...

او را پذیرفتی ...

افتخار شرکت در شبهای قدرت را نصیب ما کردی..

چشم ما را به گریه برای اول مظلوم عالم تر کردی...

خدایا می دانم بخشیدی اما این بنده ات با شرم چه کند...

کمکمان کن انگونه باشیم که اگر سال اینده توفیق روزه داریت نصیب ما شد اضطراب و دلهره برای ببخشش نداشته باشیم

خدایا ماه رمضانت تمام شد اما رفاقت من و تو ...

هرگز....

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
این دعا برای رفع بلاهای طبیعی مانند زلزله لطفا بخوانید و نشر بدید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الاَْسْماءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الاَْرْضِ وَ السَّمآءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذى لایَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمُّ وَلا دآءٌ بِسْمِ اللَّهِ

اَصْبَحْتُ وَ عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ بِسْمِ اللَّهِ عَلى قَلْبى وَ نَفْسى بِسْمِاللَّهِ عَلى دینى وَ عَقْلى بِسْمِ اللَّهِ عَلى اَهْلى وَ مالى بِسْمِ اللَّهِ عَلى

ما اَعْطانى رَبّى بِسْمِ اللَّهِ الَّذى لایَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَىْءٌ فِى الاَْرْضِ وَ لا فِى السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ اَللَّهُ اَللَّهُ رَبّى لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً

اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ مِمّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ عَزَّ جارُکَ وَ جَلَّ ثَناؤُکَ وَلا اِلهَ غَیْرُکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسى وَ منْ شَرِّ کُلِّ

سُلْطانٍ شَدیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَ مِنْ شَرِّ قَضآءِ السّوُءِ وَ مِنْ کُلِّ دابَّةٍ اَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّکَ عَلى

صِراطٍ مُسْتَقیمٍ وَ اَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ حَفیظٌ اِنَّ وَلِیِّىَ اللَّهُ الَّذى نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصّالِحینَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ

عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
http://www.iausirjan.ac.ir/userimages/new_module/88.jpg
این چشم ها به راه توبیدار مانده است
چشم انتظارت از دم افطار مانده است

برخیز و کوله بار محبت به دوش گیر
سرهای بی نوازش بسیار مانده است

با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهردار
مانندفاطمه تنت ازکار مانده است

آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است

آرام ترنفس بکش آرام تر بگو
چندین نفس به لحظه دیدار مانده است

از آن زمان که شاخه یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است

سی سال رفته است ولی جای آن طناب
برروی دست و گردنت انگار مانده است

می دانی ای شکسته سر آل هاشمی
تاریخ زنده درپی تکرار مانده است

از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

یا امام حسن..

 


من شنیدم...
گل تو کربلا رو دیده
به مقتل عمو دویده
یکی دو دستشو بریده
من شنیدم...
که قاسمت به خون تپیده
چنان حماسه افریده
که جامی از عسل چشیده
قاسم تو
تنش به خاک و خون نشسته
ولی لب از رجز نبسته
غرور دشمنو شکسته
نوجوون عاشق تو داره جون میده تو مقتل
می دونستم که شهیده از همون نگاه اول
ای شهادت دلم به دست تو اسیره
بی کربلا داره میمیره منو ببر که خیلی دیره...
راهی ام کن که چشم خیس من به راهه
اگه چه روی من سیاهه کی گفته آرزو گناهه

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
سلام

جشن بزرگ نیمه شعبان

 

پنج شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء منتظر حضور گرم دوستان در حسینیه حضرت قاسم ابن الحسن هستیم

 

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
قدم به ساحت جهان زدند بهر حفظ دین

سه هم قدم...

سه هم قسم..

سه هم نشین

سه هم سفر...

سه هم هدف...

سه هم نظر....

سه بی قرین...

سه دلربا...

سه جان به کف...

سه هم ندا...

سه نازنین...

یکی پدر

یکی پسر

یکی عموی مه جبین

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

فاطمه می خواهد وصیت کند و چه کسی بهتر از دختر بزرگش...

دختری که سالهای بعد همه مصیبتها را می خرد و او را ام المصائب می نامند

تو مپندار که زینب دختری سی یا چهل سال است!

نه!

زینب دختری چهار ساله است که می خواهد وصیتهای مادرش را بشنود:

دخترم بشین کنارم.اول می خواهم دعا کنم اما زحمتی برایت دارم.می خواهم برای دعای من آمین بگویی!خدایا چه خبر است؟مادرم چه درخواستی از خدا دارد؟زینب در فکر بود که شنید مادر شروع به دعا کرد!:

اللهم عجل وفاتی سریعاً   (بحارالانوار 43 /177)

خدایا چه کرده اند که یک مادر 18 ساله آرزوی مرگ کند؟

مادری که صاحب چهار فرزند باشد آیا می تواند از فرزندان خود دل بکَند؟

با دخت پیغمبر چه کرده اند که مرگ را بهتر از زندگی می داند؟

 

دانی که چرا سرشک محبوس علی است؟
یا آه چرا به سینه مأنوس علی است؟
یک مرد نبوده است بگوید نامرد
این زن که تو میزنی ناموس علی است
مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
کانون فرهنگی هنری حضرت قاسم بن الحسن از همه  مردم- بدون طرفداری از کاندید خاصی- دعوت می کند تا با حضور در انتخابات سیلی محکمی به غرب و جهان غرب بزنند

انشاالله

اجرکم عندالله

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

شب عاشورا، امام حسین(ع) به اصحاب فرمود:

 فردا همه‌ی شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه‌اش چسباند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد: 

 از عسل شیرین‌تر است.

امام به او فرمود: تو بعد از بلایی عظیم کشته می‌شوی و عبدالله شیرخوار هم شهید می‌شود. روز عاشورا قاسم(ع) خود را آماده‌ی جنگ کرد وبه حضور امام حسین(ع) آمد تا از او اجازه‌ی جهاد بگیرد،امام او را در آغوش گرفت و مدتی با هم گریه کردند، سپس قاسم(ع) اجازه‌ طلبید و امام به او اجازه نمی‌داد. هرچه آن امامزاده‌ی بزرگوار در اجازه‌ی جهاد، مبالغه می‌کرد، حضرت مضایقه می‌فرمود تا آنکه بر پای عموی خود افتاد و چندان بر آن بوسه زد و گریست تا از امام اجازه گرفت .بعضی نقل می‌کنند که امام حسین(ع) هنگام روانه کردن قاسم(ع) به میدان، عمامه‌اش را دو نصف کرد نیمی از آن را مانند کفن بر تن قاسم(ع) نمود و نیمی دیگر را بر سر قاسم(ع) بست.آنگاه حضرت قاسم(ع) به سوی میدان رفت و در حالیکه اشک بر گونه‌های مبارکش روان بود فرمود:

اگر مرا نمی‌شناسید، من قاسم پسر حسن(ع) ونوه‌ی پیامبر(ص) هستم که برگزیده‌ای از سوی خداوند است، این عمویم حسین(ع) است که مانند اسیران، گروگان گرفته شده و در بین مردم گرفتار شده است. خدا این مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد.سپس کارزار سختی نمود، به طوری که با آن کمی سن، تعدادی از دشمنان را کشت. سپس عمروبن سعد بن نفیل اَزُدی گفت: به خداسوگند به این پسر حمله می‌کنم، پس بر قاسم(ع) تاخت تا آنگاه که شمشیری بر فرق مبارک آن مظلوم زد و سر او را شکافت،

حضرت قاسم(ع) با صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو! به فریادم برس...

حمیدبن مسلم می‌گوید: چون صدای قاسم(ع) به گوش امام حسین(ع) رسید، آن حضرت با شتاب سربرداشت و به قاسم(ع) نگاه کرد، آنگاه به عمرو حمله کرد وبا شمشیری دست او را جدا نمود. عمرو فریادی کشید به طوری که لشکریان صدای او را شنیدند،سواران اهل کوفه حمله کردند تا عمرو را از دست امام رها کنند ولی همین که هجوم آوردند، بدن عمرو با سینه‌ی اسب‌ها برخورد کرد و او زیر پای اسبان لگدکوب و کشته شد. حمیدبن مسلم می‌گوید:

چون گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام بالای سر قاسم(ع) است و آن جوان در حال جان کندن می‌باشد و پای بر زمین می‌ساید. حضرت فرمود: سوگند به خدا که دشوار است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند، تو را سودی نبخشد. دور باشند از رحمت خدا، جماعتی که ترا کشتند. آنگاه امام حسین(ع) قاسم(ع) را از زمین برداشت و در بر کشید و سینه‌ی او را به سینه‌ی خود چسباند وبه سوی خیمه‌ها روان گشت، در حالیکه پاهای قاسم(ع) بر زمین کشیده می‌شد. سپس او را در نزد پسرش، علی‌بن‌الحسین(ع) در میان کشته شدگان اهل‌بیت خود، جای داد. 
روایت شده است که امام حسین(ع) فرمود: 

 خدایا این گروه را نابود و پراکنده گردان وهیچیک از آنها را باقی نگذار و هرگز آنان را نبخشای.ای عموزادگان من، بردباری کنید. ای اهل‌ بیت من، شکیبایی کنید و بدانید که پس از امروز، دیگر هرگز خواری نخواهید دید.

میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد

آماده ی جنگیدن مرد جملت کرد

آنقدر عسل گفتی و مثل عسلت کرد

با زحمت بسیار عمویت بغلت کرد

از بس که عدو سنگ به ظرف عسلت برد

اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد

دور و برت آنقدر شلوغ است که جا نیست

خوبیه ضریح تو به این است جدا نیست

بر گیسوی تو خون حسین است حنا نیست

نه!بردن این پیکر تو کار ابا نیست

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)