مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

مسجد قاسم بن الحسن علیه السلام

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی"یا قاسم" است


اجتماع هیئت، کانون فرهنگی هنری و بسیج

اصفهان-اتوبان شهید چمران-خیابان اشراق جنوبی

پیوندهای روزانه

۸۱ مطلب با موضوع «مناسبتی» ثبت شده است

دل خورشید محک داشت؟ ... نداشت! یا به او آینه شک داشت؟ ... نداشت!
آسمانی که فلک می بخشید؛ احتیاجی به فدک داشت؟ ... نداشت!
غیر دیوار و در و آوارش ، شانه ی وحی نیازی به کمک داشت؟ ... نداشت!
مردم شهر به هم می گفتند: در این خانه ، تَرَک داشت؟ ... نداشت!
شب شد و آینه ی ماه شکست! دست این مرد نمک داشت؟ ... نداشت!
تو بپرس از دل پرخون غمت! چهره ی یاس کتک داشت؟ ... نداشت! نداشت! نداشت...!

 

 

فاطمیه هم رسید.....



کجای زندگیمان زهرایی است؟

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
فقط منتظران مهدی تا آخر با خامنه ای خواهند ماند آنها که با جنگ کنار کشیدند یاران صلح بودند آنها که با تهاجم فرهنگی کنار کشیدند یاران ریا بودند آنها که با تحریم کنار کشیدند یاران محتکر بودند آنها که با فتنه کنار کشیدند یاران قدرت بودند آنها که با ... کنار خواهند کشید یاران ِ ... خواهند بود فقط مهدوی ها با سید علی میمانند




index.jpg


دهه فجر مبارک

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
سه شب شور و عزا در حسینیه حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام) همراه با قافله عزاداری در روز جمعه بعد از برگزاری دعای ندبه

 

زمان:۲۱و ۲۲و ۲۳ دی ماه ۱۳۹۱

بعد از نماز مغرب و عشا

 

 

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر می‌کند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على (ع) را مى‌‌‌بیند.


امام خامنه‌ای (حفظ الله)

http://salehon.ir/wp-content/uploads/2012/12/9dey-demu.jpg

 

 

وابسته و بی قرار ثاراللهیم
مختار ندیده همگی خون خواهیم

کوری دو چشم دشمن خامنه ای
ما عاشق روز نهم دی ماهیم

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

حسین!گوشه ی چشمی٬که حرفها دارم:

دلم گرفته٬فقط شوق "کربلا" دارم

تو سر پناه منی٬یک نگاه کن آقا!

مگر به غیر حسینیه من کجا دارم؟!

حرم نرفتم و حال دلم وخیم شده

خدا به خیر کند من هنوز جا دارم

دلم گرفته٬ولی وقتی کربلا دور است

دلم خوش است که من "مشهد الرضا" دارم

چقدر فاصله افتاد و مشهدی نشدم...

دلم شکسته٬ببین که منم خدا دارم!

حسین!ماه محرم شروع عشق من است

وگرنه من همه ی سال هم عزادارم

تمام دلخوشی ام این شده که هیئتی ام

قسم به حضرت زهرا س٬فقط تو را دارم...

به زیر دین حسینم ولی خدا را شکر

که صاحبی چو ابالفضل با وفا دارم...

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
حسنین  بیمار شدند.

پیامبر  از آنها عیادت کرد. یکی از اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: « چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی.» 
امام علی فرمود: « نذر می‌کنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم.»
فاطمه نیز چنین گفت.
امام حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: « ما نیز سه روز روزه می گیریم.»
فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.
چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند.
همه روزه گرفتند. اما برای افطار چیزی در خانه نبود.
علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین اولین تکه را کند،

ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت:

« السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه می‌خورید به من بخورانید. خداوند از نعمت‌های بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند.
بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:

« السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه می‌خورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.»
همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند. فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت:

« السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمی‌دهید؟» آن شب نیز همه نان‌های خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند.
فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم.» نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.
پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه می‌برم. شما سه روز است که گرسنه‌اید!»

جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.»
پیامبر فرمود:« چیست؟ »
جبرئیل آیات آغازین سوره‌ی « هل اتی » را قرائت کرد

سلام و درود خدا بر مردی که حتی با بلند شدن نامش در صبح و ظهر و شام از مناهره ها باز هم از مظلومیتش کم نشد...

---------------

 

سلام و درود خدا بر مردی که شان نزول ایه ولایت ،ایه تطهیر و سوره هل اتی شد

بیایید روز بیست سوم بیست جهارم و بیست و پنجم ماه ذی الحجه(پنج شنبه ،جمعه ،شنبه)مصادف با سه روز روزه داری امیر المومنین ،حضرت زهرا و حسنین بود بجهت سلامتی و تعجیل در ظهور ولی عصر روزه بداریم

برای ثبت نام کافی است پیغام خود را به ایمیل a_r_ch6275@yahoo.com با موضوع ثبت نام و یا از طریق سامانه پیام کوتاه 09361379927 ارسال فرمایید

باشد که مورد قبول در گاه حق تعالی واقع شود

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)
غدیر کربلای عوام بود؛
و کربلا، غدیرخواص.
در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد، "جفا" شد؛
و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد "وفا".



http://camp707.persiangig.com/image/raoof1.jpg



و حالا پیامی از جنس نور برای ما ...

در جمهوری اسلامی هرکجا که قرار گرفتید،همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است

امام خامنه ای

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

ای حسین! تو چه خواندی!
ای حسین!
تو در این دشت چه خواندی که هنوز، سنگ های «کوه رحمت» از گریه تو نالانند؟
عشق را هم ز تو باید آموخت و مناجات و صمیمیت را و عبودیت را و خدا را هم باید ز کلام تو شناخت...

در دعای عرفه،
تو چه گفتی؟ ... تو چه خواندی، که هنوز تب عرفان تو در پهنه این دشت، به جاست؟
پهن‌دشت عرفات، وادی «معرفت» است. و به مشعر ، وصل است.
ای حسین! دشت از نام تو عرفان دارد.
و شب از یاد تو عطرآگین است. آسمان، رنگ خدایی دارد.
و تو گویی به زمین نزدیک است.
ای حسین!
ای زلال ایمان، مرد عرفان و سلاح!
در دعای عرفه، تو چه خواندی، تو چه گفتی ، کامروز زیر هر خیمه گرم
یا که در سایه هر سنگ بزرگ، یا که در دامن کوه
حاجیان گریانند؟ با تو در نغمه و در زمزمه اند؟

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)


اگر می خواهید در روز قیامت روسفید باشید...

نگذارید دلاوریها و رشادتهای شهیدان به فراموشی سپرده شود.

شهید بیوک آقا صوابی


 
 


اغاز هفته دفاع مقدس مبارک

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)

من کیستم حقیقت حق را خزانه ام

بیرون ز مرز فکر و خیال و فسانه ام

بنیانگذار مذهب و مسندنشین علم

فیض مدام فلسفه عارفانه ام

سبط نبى و پور على، نجل فاطمه

الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئینه دار نهضت سرخ حسینى ام

چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام

بحرالعلوم باب من است و سخا و جود

یک قطره اى بود ز یم بیکرانه ام

استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول

پرچم فراز علم به قاف زمانه ام

با این همه جلال در این جوّ قیرگون

محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام

از یورش شبانه ابن الرّبیع پست

آید به ناله سنگ ز سوز شبانه ام

لرزد به سان بید تن اهل بیت من

تا مى کشد ز خانه برون وحشیانه ام

آن بى حیا سواره و من با تن ضعیف

پاى پیاده در پى اسبش روانه ام

تندى کند که تند برو در بر امیر

کندى اگر کنم بزند تازیانه ام

آنان که سوخته اند دَرِ خانه على

آتش زدند از ره کین درب خانه ام

مسجد و حسینیه قاسم بن الحسن(علیه السلام)