نانجیبان می خواستند حرمت آل الله را بشکنند....نامردمان، کودکان و زنان رااز کنار پیکر مطهر شهدا عبور می دادند تا با دیدن آنها، اگر توانی برایشان مانده، همان را هم نابود کنند. به خیال خامشان می خواستند جلوی انتشار نور را بگیرند...
اما اسرا بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، محکم و پرصلابت حرکت می کردند..
وقتی زینب سلام الله علیها به کنار قتلگاه رسید ایستاد و نگاه کرد...خودش بود...حسین او...حسینی که برای او یادآور حدیث کسا بود...حسینی که ....
به کنارش رفت...تیرها و نیزه ها را کنار زذ...با دو دستش، پیکر او را بالا آورد و فرمود :
خدایا این قربانی را از ما بپذیر
الله اکبر...اینجاست که با تمام وجودت حس می کنی که وقتی نام او را جبرئیل اعلام داشت زینب یعنی چه؟
زینب یعنی زین اب...یعنی زینت پدرش
مسلم است دختر ام ابیها و علی ولی الله چنین می شود...او که مادرش بهانه ی خلقت بود و پدرش ساقی کوثر...همان که امیر المومنین فقط و فقط مخصوص اوست...
هر چه بگویم در وصف هر کدام حق مطلب ادا نمی شود
یا زینب کبری دست ما را هم بگیر تا همچون تو، پیغام بر راه حسین باشیم
شـاه را بــردی وتــنها زفــرات آمـــده ای
ای فــرس! قـافله سـالار تو کشــتند مگر؟
کـه تــو بــی قافــله وآتــش وآه آمــده ای
شه مارا مگر افکنده ای از پشت به خاک
عــذر جــویان زپــی عــفو گــناه آمــده ای
ما یــتیمان چــه کــنیم از الــم بی پــدری؟
بـدتر از بــی پدری ،دربدری،خون جگری
السلام علیک یا ابا عبدالله
التماس دعا برادر