می گوییم:اتفاقا تاریخ مصرف صلح و ارامش در جهان سپری شده و اینبار با صلاح برهنگی به میدان امده اند
می گویند :جنگ دیگر تمام شده ولمان کنید
می گوییم:جنگ با شما کاری ندارد از اول هم مردان خدا را می خواست که داوطلبانه خطر کنند و...
به خانه شهید مسعود اخوندی رفتم....
باید گفت به پایگاه شهید رفتم چون وقتی وارد خانه اش می شدی انچنان انرژی جنگ و جهاد درونت زنده می شد که مرتب به خود می گفتی کاش ما هم با انها بودیم...
تمام خانه عکس شهید بود شاید نزدیک 100 تا عکس شهید...
راستش کم دیده بودم...
مادر بسیجی
پسر بسیجی ...
و پسر شهید....
می بینی ته ته بسیجی بودن به کجا می رسد؟!
یعنی اگر بسیجی شوی مگر می شود بدون شهادت از دنیا بروی؟؟!
مادرش می گفت : ادم نترسی بود وقتی دبستان بود امدند جلویش را گرفتند و گفتند بگو جاوید شاه بلند داد زد مرگ بر شاه و راهشو گرفت و رفت می گفت تمام خانه ها را دنبالش گشتند اما....
و چه کسی می تواند نترس باشد جز بسیجی
بسیجی از هیچ نمی ترسد جز خدا
مادرش می گوید :پسرم فرد درس خونی بود....مکانیک دانشگاه صنعتی کم نیست....
باز هم ویژگی بسیجی
مادرش می گفت : لبخند از روی لبش محو نمی شد
با بچه ها که از خانه شان امدیم رفیقم گفت این جور بسیجی باش...
راست می گفت.....
عجیب شخصیتی است
خوش به سعادتتون که رفتید خانه این شهید
خدا کند بسیجی شویم...
بسیجی بودن افتخاری است