چند قدم بیشتر باقی نمانده است تا سحری دیگر از راه رسد و مرا را با خویش همراه کند... نمیدانم چند سحر دیگر، چند افطار دیگر، چند شب قدر دیگر، چند نفس دیگر وقت باقی ست...
هیچ کدام از اینها را نمیدانم و نمیدانم که چرا سعی نمیکنم تمام لحظه لحظههای رمضان را در کولهام بریزم و آماده باشم...
در رمضان باید از خود برید، تا بریدن از دنیا سخت نباشد.
دخترک 6ساله که سرطان داشت قبل از ورود به اتاق عمل با چشمای لرزون روبه پرستار گفت:
من مامان بابام پول ندارن...میشه قبل از عمل بمیرم....
بیایدبرای همه در این ایام برای کودکان سرطانی دعا کنیم...